بهم گفتی دوست دارم...

ساخت وبلاگ

تا چند ماه پیش وقتی نگات میکردم تنها چیزی که میدیدم یه انسان مغرور و سرد بود !

یه آدمی که سلام نمیکرد , خداحافظی نمیکرد ...

یه موجود دوست داشتنی دست نیافتنی :)

کسی که وقتی بهش فکر میکردم میگفتم : فاک من چطور حتی باهاش یکم خودمونی بشم ؟

فقط ...

نمیدونم چی شد ولی بعد از یه مدت گرم شدی ...

خیلی بی دلیل بهم گفتی دوست دارم ...

بی معنی بوده شاید ولی تو بهم گفتیش :)

من حتی نمیدونم دلیلت از این حرف بهم چی بود؟ هر چی بوده من خوشم اومد... طوری که میگم چییییییی؟ واااااااااااات ؟بعد تنها چیزی که از دهنم میاد بیرون منم همینطوره ...

احمق... من احمقم... اون لحظه باید میگفتم چیییییییییییییییییییییییییی؟ عشقمممممممم من خیلی وقته دوست دارم ... ولی نگفتم چون من یه درونگرای مغرورم که هر دفعه ابراز احساس کردم بقیه آدما اذیتم کردن و منو از عشق و عاشقی و دوست داشتن زده کردن.

و الان فکر میکنم که شاید تو هم مثل اونا...

اه... ولش کن .

نمیخوام به این چیزا فکر کنم...

ولی هر چی هس بینمون هر چقدرم دست نیافتنی و دور... دوس دارم اینیو که داریم ...

و شاید ههیچوقت نخونیش ولی میخوام اینجا بهت بگمش که هانی ...

بیب ... من بیشتر دوست دارم...

.p.s

I LOVE YOU *-*

نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۲ساعت 0:12 توسط Mobina|

وبلاگ رسمی (شخصی) بهرام خانجانی ...
ما را در سایت وبلاگ رسمی (شخصی) بهرام خانجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmobinaka بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 14:55